(تا تو هزار راه بود همه را رفتم اما تو را نیافتم)
نوشته ای ازparsa در 89/1/24:: 9:43 عصر(تا تو هزار راه بود همه را رفتم اما تو را نیافتم)
حال دیگر بهانه ای ندارم
می خواستم در قلبت بمانم
اما نیافتمت تنها ماندم
می خواستم برم
که احساس گفت:
می خواهی بروی بی من برو می خواهم باری دیگر احساسش کنم
قلبم گفت:
بی او نمی آیم که و جود م از وجود اوست
صدایی غریب گفت:
تو آن نبودی که می گفتی بهترین آرزوی من اینجاس من را با دیگران چه کار رویای من اینجاس
باید رفت حتی بی احساس و بی جان سبک مثل برگ در باد
از میان تاریکی ها
با اینکه تنهام
با وجود غم هام
کلمات راز : بهترینها، شروع، میشوند